دربارهی کتاب:
مرد دوربین بهدست از او خواهش کرد بیاید روی ایوان تا چند تا عکس هم روی ایوان بگیرند، و بعد خواهش کرد بروند توی ساختمان... یک سالن خیلی بزرگ با سقف خیلی بلند... نیمهی دیگر جای تماشاچیها. صحنهی نمایش را برای نمایشی که قرار بود به زودی اجرا شود آماده میکردند و تختهها و صندلیهای شکسته و خرتوپرتهایی را که توی قسمت تماشاچیها بود برمیداشتند تا جا برای تماشاچیها باز شود و هیچچی توی قسمت تماشاچیها باقی نمیماند و تماشاچیها قرار بود در حالت ایستاده نمایش را تماشا کنند...
نظرها (0)
ثبت نظر: