دربارهی کتاب:
سلام، من سه تا اسم دارم. نمیدونم از کدومشون بیشتر خوشتون میاد. خودم از هرسهشون متنفرم. راستش از همون موقع که تو یه بادکنک، داخل رحم مادرم مشغول شنا بودم، از شنیدن این اسمها حرص میخوردم، سرم گیج میرفت و دلآشوب میشدم. درست مثل اونایی که توی کشتی حالشون خراب میشه. این بود که همون تو دنبال راه چارهای میگشتم تا یه جوری حالیشون کنم، اینقدر منو حرص ندن. راهحلی که پیدا کردم، لگد زدن اعتراضی بود. به این صورت که...
( از متن کتاب )
نظرها (0)
ثبت نظر: