دربارهی کتاب:
یورگن هابرماس را «واپسین عقلگرای بزرگ» نامیدهاند، و از جهاتی نیز او واپسیـن عـقلگرای بزرگ مـحسوب مـیشود. بـا ایـن حال عـقلگرایـی او بـا عقلگرایی در مفهوم معمول تفاوت مهمی دارد، زیرا او کوشیده است نگرش مـحوری نقد عقلگرایی را نیـز، به شیـوهای دیالکتیکـی، در عقـلگرایی خود بگنجاند. کتـاب نظریهی کنش ارتباطی، که در سـال 1981 در دو جلـد منتشر شد، آخرین ثمرهی فعالیت او تا این مقطع است.
هابرماس در مقدمهی کتاب و در جاهایی از متن کتاب میگوید که نظریهی کنش ارتباطی همزمان سه مقصود مرتبط را دنبال میکند:
1) میخواهد به پردازش مفهومـی از عقلانیـت بـپردازد که دیـگر متکـی به پـیشفـرضهای ذهـنباورانه و فردانگارانهی فلسـفهی مدرن و علوم اجتماعـی مـدرن نباشد و پای در بند این پیشفرضها نداشته باشد.
2) مفهومی دووجهی از جامعه به دست دهد که پارادایمهای زیستجهان و نظام (سیستم) را در یکدیگر ادغام کرده باشد.
3) به نظریهای انتقادی دربارهی مدرنیتـه بپردازد که ضمـن تحلیل جنبههـای آسیبشنـاسانهی مـدرنیته حاوی پیشنهـادی برای اصلاح پروژهی روشنگری باشد، نه وانهادن آن.
نظرها (0)
ثبت نظر: