فیلسوف نازی

مروری بر کتاب «هایدگر و نازیسم» نوشته ویکتور فاریاس؛

چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴ - خبرگزاری ایبنا

کتاب تحول بازار به سمت پیدایش سرمایه‌داری را روایت می‌کند و اینکه نیروهای اقتصادی چگونه تاریخ جهان را شکل دادند
‌به گزارش سرویس تاریخ خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - نیما بهاروندی: کتاب «تاریخ فشرده اقتصاد» نوشته «اندرو لی» و با ترجمه «سهند سلطاندوست» در ۲۴۰ صفحه و با قیمت ۳۱۰ هزار تومان توسط نشر «مرکز» روانه بازار کتاب کشور شد.
«اندرو لی» سیاستمدار، حقوقدان و نویسنده، استاد اقتصاد دانشگاه ملی استرالیا بوده و از سال ۲۰۱۰ از اعضای حزب کارگر مجلس نمایندگان استرالیا به شمار می‌آید. از او بیش از صد مقاله در رشته‌های حقوق، اقتصاد و سیاست‌گذاری عمومی منتشر شده‌است.
«لی» در این کتاب به‌دنبال آشکار ساختن نیروهای اقتصادی پنهان در پس جنگ‌ها و جنبش‌های مذهبی و دگرگونی‌های اجتماعی است. همچنین کتاب تحول بازار به سمت پیدایش سرمایه‌داری را روایت می‌کند و اینکه نیروهای اقتصادی چگونه تاریخ جهان را شکل دادند. وی ابتدا تعریفی از اقتصاد ارائه می‌دهد. اقتصاد به نظر او علمی اجتماعی است که به مطالعه عملکرد افراد در به حداکثر رساندن رفاهشان در رویارویی با کمبودها می‌پردازد. همچنین اقتصاد صرفاً کنش آزمندانه افراد نیست بلکه برخی از پژوهشگران نشان دادند افراد برای مدیریت منابع کمیاب با یکدیگر همراهی می‌کنند.
پرسش‌هایی در کتاب مطرح می‌شوند که در ابتدای امر بدیهی به نظر می‌آیند. برای مثال اینکه چرا آفریقا نتوانست اروپا را مستعمره خویش سازد و در واقعیت برعکس این امر رخ داد؟ تعرفه‌های تجارت و قوانین مهاجرت در ۱۹۳۰ منجر به چه نتایجی شد؟ چرا متفقین در جنگ دوم جهانی پیروز شدند؟ چرا نابرابری در کشورهای پیشرفته در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ کاهش یافت؟ حقوق مالکیت چگونه باعث رشد اقتصادی در چین شد؟

بخش اول: از نوجوانی تا ریاست دانشگاه (۱۸۸۹- ۱۹۳۳)

در بخش نخست کتاب «هایدگر و نازیسم»، ویکتور فاریاس به بررسی سال‌های آغازین زندگی و شکل‌گیری فکری هایدگر می‌پردازد؛ سال‌هایی که از کودکی و نوجوانی او در محیطی مذهبی و سنت‌گرا آغاز می‌شود و تا رسیدن به جایگاه علمی و اجتماعی در دانشگاه فرایبورگ ادامه دارد. نویسنده از همان ابتدا به خواننده نشان می‌دهد که چگونه زمینه‌های خانوادگی، تربیتی و فرهنگی هایدگر در دوران رشد، نوعی گرایش درونی به نظم، اقتدار و پیروی از ساختارهای سلسله‌مراتبی را در او پرورش داد. در واقع، فاریاس معتقد است که بذرهای وفاداری فکری هایدگر به ناسیونال‌سوسیالیسم را باید در همین دوران جست‌وجو کرد.
در سال‌های تحصیل در دانشگاه، هایدگر شیفته‌ی فلسفه، الهیات و به‌ویژه زبان‌شناسی آلمانی شد. او زبان را نه‌تنها ابزاری برای بیان تفکر، بلکه به‌عنوان فضای بروز حقیقت می‌فهمید و زبان آلمانی را یگانه زبان شایسته برای اندیشیدن به «هستی» می‌دانست. این نگرش، که بعدها در دستگاه فکری او جایگاهی محوری یافت، در دوره‌ی جوانی‌اش با نوعی ستایش اغراق‌آمیز از فرهنگ، سرزمین و ملت آلمان همراه بود. فاریاس با کاوش در نامه‌ها، مقالات و نوشته‌های منتشرنشده هایدگر، نشان می‌دهد که در دل این ستایش، نطفه‌هایی از نژادپرستی فرهنگی، دشمنی با جهان مدرن غربی، و نگاه منفی به نظام‌های دموکراتیک شکل گرفته بود.
در دهه‌ی ۱۹۲۰، هم‌زمان با ضعف سیاسی جمهوری وایمار و خیزش گفتمان‌های راست‌گرایانه، هایدگر نیز آشکارا به انتقاد از دموکراسی، لیبرالیسم و سکولاریسم پرداخت. دیدگاه‌های او نسبت به نظم، فرهنگ و معنویت، بیشتر و بیشتر با ایده‌هایی مانند «خون و خاک»، «رسالت تاریخی ملت آلمان» و «بازگشت به ریشه‌های اصیل» همسو شد. فاریاس تأکید می‌کند که این گرایش‌ها نه صرفاً واکنشی فلسفی، بلکه نشانه‌هایی از آماده‌سازی ذهنی برای پذیرش یک ایدئولوژی اقتدارطلب و یکپارچه‌ساز بودند. هایدگر، برخلاف بسیاری از هم‌نسلانش، ظهور ناسیونال‌سوسیالیسم را به‌مثابه فرصت تحقق بخش مهمی از دغدغه‌های فرهنگی و متافیزیکی خود دید.
با رسیدن نازی‌ها به قدرت در اوایل دهه ۳۰، هایدگر نه‌تنها از این اتفاق استقبال کرد، بلکه آن را به‌عنوان تجلی نوعی «امکان متافیزیکی» برای ملت آلمان تعبیر نمود. به باور فاریاس، این استقبال نه از روی ناآگاهی یا فشار سیاسی، بلکه از سر باور و اعتقاد قلبی بود. سخنرانی‌های عمومی، مقاله‌های رسمی و نامه‌های منتشرنشده هایدگر در این سال‌ها همگی نشان از نوعی همدلی عمیق او با مضامین محوری ایدئولوژی نازی دارند. از نگاه فاریاس، هایدگر نازیسم را نه‌تنها یک جنبش سیاسی، بلکه تبلور یک رویداد تاریخی-فلسفی می‌دانست که می‌توانست ملت آلمان را به جایگاه شایسته‌اش در تاریخ بازگرداند.
این بخش از کتاب، به‌نوعی بنیان تحلیل کلی فاریاس را شکل می‌دهد. او با اتکا به شواهد مستند و متقن، خواننده را به این نتیجه رهنمون می‌سازد که پیوند هایدگر با نازیسم را نمی‌توان به عنوان خطایی گذرا یا انحرافی سیاسی توضیح داد. بلکه باید آن را ادامه منطقی بینش فرهنگی، فلسفی و تاریخی‌ای دانست که هایدگر در بستر آن رشد کرده و اندیشه‌اش را سامان داده است. این تحلیل، راه را برای ورود به بخش دوم کتاب که به فعالیت‌های آشکار سیاسی هایدگر در مقام رئیس دانشگاه اختصاص دارد، هموار می‌سازد.

ادامه مطلب : https://www.ibna.ir