با نگاهی به دو کتاب «غائله هایدگر» و «هایدگر و نازیسم»؛
هایدگر، نازیسم و مساله خیانت روشنفکران
جمعه 14 آذر ۱۴۰۴ - ابینا
آریامن احمدی نوشت: غائله هایدگر و میراث او، تلخترین شاهد بر این حقیقت است که خطر تبدیل ایدئولوژیهایِ بهظاهر متعالی به ابزاری برای سلبِ آزادی و توتالیتاریسم، همواره در کمینِ اندیشه بشری است. درسی که از هایدگر و نازیسم آموخته میشود، این است که اخلاق و مسئولیت اجتماعی روشنفکر، حتی برای بزرگترین متفکران، هرگز نباید در قربانگاه جاهطلبیهای فکری و وسوسههای قدرت فاشیستی قربانی شود.
سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - آریامن احمدی، نویسنده و روزنامه نگار: در طول تاریخ، روشنفکران، فیلسوفان، نویسندگان و هنرمندان همواره نیروی محرکهای در جهت آزادی و اعتلای بشریت بودهاند. از متفکران روشنگری که بذر دموکراسی را کاشتند، تا نویسندگان و فعالانی که در مبارزات ضداستعماری و جنبشهای حقوق مدنی، در خط مقدم ایستادند، قلم و اندیشه آنها نقش مهمی در آگاهیبخشی و ایستادن در نقطه درست تاریخ داشته است. یکی از شاخصترین نمونهها، نقش امیل زولا در ماجرای دریفوس در فرانسه بود؛ جاییکه او با انتشار یادداشت تاریخی و شجاعانه «من متهم میکنم»، وجدان عمومی را بیدار کرد و با هزینهکردن حیثیت و زندگی شخصی خود، به دفاع از یک افسر یهودی متهم به خیانت پرداخت و پای روشنفکران را به سیاستهای اساسی جامعه باز کرد.
اما تاریخ، روی تاریکتری از این تصویر را نیز نشان میدهد. چهرههای برجستهای در حوزه اندیشه، علیرغم اهمیت آثارشان، در بزنگاههای تاریخی، با ایستادن در نقطه نادرست تاریخ، تصویری هولناک از نقش روشنفکران در خدمت به استبداد و خیانت به آزادی ترسیم کردند. این مسیر از قرن نوزدهم، جاییکه برخی فیلسوفان، فلسفههای ابرانسان و ارادهگرایانه را پایهگذاری کردند (همچون نیچه، که آثارش توسط هیتلر به موسولینی هدیه داده شد)، آغاز شد و در قرن بیستم، به شکل فاجعهبارتری در آلمان به اوج خود رسید و تا امروز نیز بهویژه در کشورهای شرقی ادامه دارد.
در میان تمام این موارد، هیچ سقوطی به اندازه سقوط مارتین هایدگر (۱۸۸۹-۱۹۷۶)، یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان قرن بیستم، جنجالی و دردناک نبوده است. هایدگر، نویسنده اثر شگرف «هستی و زمان» (۱۹۲۷)، که پس از انتشار، چهره فلسفهی قارهای را برای همیشه دگرگون ساخت، به دلیل اهمیتش در مباحث اگزیستانسیالیسم، پدیدارشناسی و هرمنوتیک، ستونی در اندیشه مدرن محسوب میشود. اما این فیلسوف بزرگ، در سال ۱۹۳۳، یعنی در اوج قدرتگیری نازیها، نهتنها به حزب نازی پیوست (برخلاف روشنفکران، هنرمندان و نویسندگانی چون مارلن دیتریش، توماس مان، اشتفان تسوایگ و بسیاری دیگر که وطن خود را ترک کردند)، بلکه ریاست دانشگاه فرایبورگ را تحت پرچم سوسیالیسم ملی پذیرفت و از انقلاب محافظهکارانه هیتلر به شدت حمایت کرد.
همین حضور سهماهه او در سمت ریاست دانشگاه، تا آخر عمر رهایش نکرد و مقالات و کتابهای بسیاری دراینباره نوشته شد. دوتا از مهمترینها که بهتازگی به فارسی منتشر شدهاند، محورِ یادداشت حاضر است: «غائله هایدگر» اثر ریچارد وُلین (ترجمه فرهاد سلیماننژاد، نشر نو) و «هایدگر و نازیسم» اثر ویکتور فاریاس (ترجمه البرز حیدرپور، نشر مرکز).
ادامه مطلب : www.ibna.ir
